آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

چنانكه پرورشم می دهند می رویم

حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود : « تمام پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن دروغ است. »  « جامع السعادات ، ج2/ص322 » سلام اتفاق اول: آقاجون كتاب به دست در حال رفتن به دانشگاه محمد باقر:كجا ميري؟ عمه جون سريع جواب ميدهد:آقاجون بره دستشويي زود مياد سريع حرف را از دهنش ميگيرم:آقاجون ميره دانشگاه ..كلاس داره مامان به عمه جون تذكر ميدهم كه به بچه راستش را بگويد ------------------------ اتفاق دوم:   با خواهر جانمان اماده شده ايم كه برويم خيابان البته به قصد معاينه ايشان و جنين نوپايش محمد باقر از بر و رو و لباسمان متوجه جريان ميشود: كجا ميرين؟ -ميري...
15 اسفند 1392

محمد باقر يعني:

سلام اين چند روز به دلايلي ؛رفته بودم توو حس پژوهش و تحقيق!اونم درمورد اسامي و معانيشون اعم از دختر و پسر!به اسم محمد باقر كه رسيدم نوشته بود:   هركس نام فرزندش را «باقر» بنهد و قصد او تبرك و توسل به فضائل و علوم باطني اهل بيت عليهم السلام باشد خداوند متعال دريچه علوم غيبي را به روي او ميگشايد و از هوش و زيركي وافري بهره مند خواهد شد و از مرض نفاق و ريا و شرك خفي در امان خواهد بود و قلب او گنجينه احاديث و روايات اهل بيت عليهم السلام در بزرگ سالي ميشود و هرگز دچار كهولت سن و پيري حافظه نخواهد شد   اسم باقر كسي به فرزندش           بنهد روز و شب دهد پندش ...
5 آذر 1392

مادرم بر تو مبارک بادا روز میلاد گل عاطفه ها

   فوق العاده ترین نمونه ای از عشق در زندگی من: “وقتی که ۴ سیب داشتیم و ما ۵ نفر بودیم مادرم گفت: “من سیب دوست ندارم” (بوعلی سینا)         سلام فرشته آسمانی!.... سلام حوريه بهشتی!... سلام آسمان همیشه نیلی !.... سلام مادر!..... سلامی به وسعت بهاری همه واژه هایی که سرشار از مهربانی و عطوفت اند...  به پهنای نیلی دیدگان همیشه صبورت(چشمه های جوشان احساس و حیات) به عظمت تمامی آیه های نور به بزرگی قلب نیلوفری ات که غصه های عالمی را بی هیچ منتی در خود جای می دهد *********************** دیری نیست که کودکی در آغوش دارم و در کلاس ماد...
10 ارديبهشت 1392

وبلاگم رو دوست دارم چون.....

سلام به همه دوستان گلم كه خواهرانه دوستشان دارم و برا تك تكشون احترام قائلم..... خيلي سعي كردم از زحمت نوشتن اين پست شونه خالي كنم اما محبت هاي برخي از دوستان يه بار ديگه مارو شرمنده لطف بي انتهاشون كرد و ديدم اگه ننويسم خيلي بد ميشه سپاسگزارم از دوستان خوبم: 1-مري جان مامان نازك 2-زهرا جان مامان اميرحسين 3-مامان جون امير علي  4-مامان جون حميد كوچولو 5-فهيمه جان مامان سينا 6-مامي جون پارسا     و.... 7- سوده جان مامان امير مهدي كه قابل دونستين و به اين بازي دعوتم كردين راستش من وبم رو دوست دارم و مينويسم چون عاشق نوشتنم(البته اين چند سال اخير حس نوشتنم كمرنگ شده و مثل سابق نه شعر ميگم نه نثر م...
6 اسفند 1391

اگر.....

سلام پسرم دوست دارم تجربياتم را برايت بنويسم تا اگر قبلا سرم به سنگ خورده دردش برايت تكرار نشود دوست دارم از ديدنيهايم برايت بگويم تا صحنه هاي زجر آور روزگار آزرده ات نكند دوست دارم از شنيده هايم برايت حكايت كنم تا خيلي از اصوات كالحمار ،روحت را خدشه دار نكند دوست دارم زندگيم را برايت هديه كنم تا سبكبال بهترين ثانيه ها را زندگي كني و عالمانه قدم برداري فکر میکنم اینجا فقط نوشتن از تو و گذاشتن عکسهایت هدف والایی برای این وب نباشد!میخواهم برایت از زندگی بنویسم ...از آدمها و فکرهای هزارجورشان! میخواهم برایت از عصاره روزهای امروزم بنویسم برای تعالی قدمهای فردایت اين روزها حكايات جالبي داريم برخی آدمها....دلم براي آدمهاي خوب افسانه ...
28 بهمن 1391

یه شعر دیگه از مامانی -شاعر معرگو -

شب ميلاد تو اي باور محبوب دلم آمدم با سبدي از گل پر عطر اميد و به تاوان تمام لحظات بي رنگ  همه الوان جهان هديه به نامت كردم آمدم با همه سادگي و شوكت دل تا بگويم به تو : اي خورشيدم چه زمستان و تموز  و چه پاييز و بهار بر دلم فرقي نيست شب ميلاد تو هر لحظه كه باشد زيباست     آرام -اسفند81   ...
24 دی 1391
1