امان ازین تلویزیون!!!!
سلام
چند روزی میشد که ورد زبونش شده بود:احمد*!....گاهی هم ای احمد!!!
به ظاهر مسئله ای نبود اما من و اقاجون که با پسرک و چگونگی تلفظ کلماتش کاملا آشناییم تنها واکنشمان در برابر این لفظ فقط و فقط بود
پسرک در طی روز فقط من و آقاجون و عمه رو می بینه!من و اقاجون حتی تو اوج ناراحتی و عصبانیت هم اهل بکاربگیری اینطور الفاظ نیستیم و عمه جون هم خداروشکر کاملا پاستوریزه است!
تا اینکه یه روز عصر موقع پخش سریال جومونگ!راز این قضیه هم کشف شد!!!پسرک که علاقه بسیار زیادی به این سریال پیدا کرده و حتی حرکات رزمی ش را چنان ماهرانه انجام میدهد که گویی ماههاست کلاس آموزشی میرود در تکرار طوطی وار دیالوگها هم دانش آموز خوبی بوده و توانسته این کلمه را (که اکثر بازیگران این سریال در اوج عصبانیت به کار میبرند) به ذهن مبارکش بسپارد!!!
خلاصه تنها راه ایجاد انحراف در ذهن پسرک و سپس محو معنایی که ازین کلمه در حافظه اش جا گرفته بود استفاده از شیوه بیان داستان بود...
[یکی بود یکی نبود دوتا داداش ناز بودند یکی احمد یکی محمود و بعد ادامه داستان بنا بر میل خودم!!]
بعد از ان به محض اینکه میگفت:احمد ! میگفتم:همون پسر نازه که داداش محمود بود؟؟!!
تا اینکه یه دو روزی گذشت!دیروز با عمه جون بحثش شد و از دست عمه عصبانی !کاملا ناراحت و با فریاد رو کرد به عمه جون:احمدِ محمودگل بود به سبزه نیز آراسته شد
*جسارتا منظورش ا ح م ق بود
---------------------
عصری عروسکهای پت و مت و تام وجری رو اورده جلو تلویزیون مشغول بازیه
در حین کار زیر چشمی حواسم به کارهاش هم هست!پت و مت و موش رو توو صف مرتبی کنار هم خوابونده و میگه:آورین پویا لالایی میخونه بخوابین!
اما گربه خارج از صف یه کنار پرت شده !میگم پس گربه چی؟
میگه :گربه هنوز بیداره!!!
***مادرهای عزیز!این فقط دونمونه از تاثیراتیه که این جعبه جادویی بدون اینکه بخواهیم رو ذهن لؤلؤگونه فرزندمون میذاره و چنان اروم توو وجودشون جا میگیره که همه زحمتها و هدفهای تربیتمون رو ناخواسته در خودش حل میکنه
قبل ازون که به پشیمانی و چه کنم برسیم راه چاره بیندشیم!!
شما چگونه بین فرزند دلبندتون و برنامه های تلویزیون ارتباط برقرار کردین؟؟ممنون میشم از راهکارهای خوبتون استفاده کنم