آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

سفر به مشهد(3)

1391/7/6 7:36
نویسنده : ارام
1,138 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر نازنينم سلام:

امشب شب بزرگي است شب ميلاد امام رئوفمان حضرت علي بن موسي الرضاست ،شبي كه ملائك بر حريم قدسي ولي نعمتمان فرود مي ايند و زمين رنگ آسمان را به خود ميگيرد.

امروز قرارست بعد اداره من وتو بريم مشهد.آقاجونم خيلي دوست داشت بياد اما تا دوشنبه سرشون شلوغه و نشد كه بشه و مادر و پسر تنها ميريم

امشب ميريم و تو زير آسمون پر ستاره حرم چشماي قشنگتو به گلدسته ها ميدوزي و دستاتو بالا ميبري و براي همه :پير،جوون ،غنچه كوچولوهاي زيبا مثل خودت،خاله هايي كه برا داشتن دسته گل نازي چون تو تلاش ميكنند دعا ميكني

امشب خوان رحمت آقا ويژه تر از هميشه گسترده ست و نگاه رئوفش متوجه همه ست.

امشب دوباره تو رو به خودش ميسپارم و ازش ميخام مراقبت باشه و صد البته مراقب هممون.كمكمون كنه و بهمون توان بده تا زرق و برق دنيا غافلمون نكنه و بهش ميگيم:

آقاجان تمام هستي من از كرم و رأفت توست از كودكي به من آموختند كه ريزه خوار نگاه مهربان توام .اندوخته هايم در برابر ارزاني تو  هيچند و آنچه دارم از لطف توست .تو مهربانترين بودي تا در اوج گرفتاري به سويت پرواز كنم و شفيع من باشي تا خدا نگاهم كند. و تمام احساس زيباي امروزم عصاره محبت ديروز توست.گرچه چند سالي است بينمان بعد مسافت پيش آمده اما دلم هميشه پروانه وار در حرم امنت ميگردد و سايبان روزهاي نه چندان دور را جستجو ميكند.دلتنگتر از هميشه ام.دلم براي روزهاي خوش ديروز تنگ شده هنوز هم روزهايم وامدار عطر خوش ديروزند كه نيلوفرانه در شبستانهايت قدم مي زدند.

آقاجان امشب با اين دستان تهي در مقابلت زانو ميزنم و دوباره روزهايم را بيمه توجه و نگاه تو ميكنم.

رسم بر اين است كه در تولدت من برايت هديه بياورم اما مهربانا شرمندگي تمام وجودم را فراگرفته  چرا كه در داراييم هيچ چيز نيافتم كه پيشكش دستان سخاوتمندت كنم و با همين قلب مالامال از عشق ومحبتت ميگويم:

مهربان من تولدت مبارك

 

كـاش مـن يـك بـچـه آهـو مى شدم

مـى دويـدم روز و شـب در دشت ها

توى كوه و دشت و صحرا، روز و شب

مـى دويـدم، تـا كـه مـى ديدم تو را

كـاش روزى مـى نـشـستـى پيش من

مـى كـشـيدى دست خود را بـر سرم

شـاد مـى كـردى مـرا بـا خـنده ات

دوسـت بـودى بـا من و با خـواهرم

چـون كـه روزى مادرم مى گـفت: تو

دوسـت بـا يـك بـچه آهـو بوده اى

خـوش بـه حـال بچـه آهـويى كه تو

تـوى صـحـرا ضـامـن او بوده اى

پـس بـيـا! مـن بـچه آهـو مى شوم

بـچـه آهـويـى كـه تنها مانده است

بـچـه آهـويـى كـه تـنها و غـريب

در مـيـان دشت و صحرا مانده است

روز و شـب در انـتـظارم، پـس بيـا

دوسـت شـو بـا من، مرا هم ناز كن

بـنـد غـم را از دو پـاى كـوچـكم

بـا دو دسـت مـهـربـانـت باز كن 

 

گل پسرم:عيدت مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررك

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان اریا و پریا
6 مهر 91 10:10
خوشا به سعادتون که همچین شبی میرید پا بوس آق میشه از طرف منم نایب الزیاره باشید ممنون میشم


حتما عزيزم
مامان امیر حسین
6 مهر 91 14:05
عیدتون مبارک خوش بحالتون که همچین شبی پیش امام رضا هستین تو رو خدا ما رو هم دعا کنید.
مامی محمدمهدی
8 مهر 91 17:22
زیارتتون قبول باشه، التماس دعا
مامان مهراد
8 مهر 91 18:46
سلام.نمی دونم هنوز مشهد هستید یا نه؟ولی خیلی ما رو دعا کنید. سپاسگزارم که به ما سر زدید. من وب شما رو به جمع دوستان مهراد اضافه کردم.
مامان نسترن
9 مهر 91 9:46
سلام خانومی. زیارتا قبول.منم با افتخار لینکت کردم
مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
10 مهر 91 10:43
سلام عزیز دلم مرسی از نظرت ... کی میشه امیرعلی منم به سن علامه کوچولو برسه ....
مامان امير علي
10 مهر 91 20:25
سلام خوش به سعادتتون . زيارت قبول . اون شهرتون خيلي قشنگ بود
الهه مامان رادین
11 مهر 91 14:24
سلااااام زیارت قبول عزیزم رسیدن هم بخیر
مامان الهام
12 مهر 91 18:17
سلام عزيزم مرسي از اينكه به وبلاگ زندگي من سر زديد خوشحالم كردي :دوباره پيش ما بياييد منتطرمX
مامانی اوستا
13 مهر 91 19:33
سلام ماشاالله چه پسمل نازی - خدا حفظش کنه - با اجازتون لینکتون کردم

سلام عزیزم لطفت دارین-خواهش میکنم

پهلوون کوچولو
13 مهر 91 23:19
سلام مامانی. ممنونم که به وبلاگ پسری من سر زدید. خوشحال میشم بازم بیاید.

سلام عزیزم چشم حتما به شرطیکه آدرستونو مجدد بذارین آخه من بیشتر وقتا تصادفی تو وبلاگها میرم و اگه به دلم بشینه نظر میذارم

عمو روحانی
29 فروردین 92 10:11
ماشاالله . خدا براتون نگه داره

ممنونم