آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

شعر...شعور...مشعرم آرزوست

1392/4/23 16:46
نویسنده : ارام
800 بازدید
اشتراک گذاری

 

عصر تابستان است.....

كوچه ارام و خموش!

همه در خوابي ناز...

دو پسر بچه ي پر جوش و خروش!گرم دعوا و جدال

هريكي چيزي گفت...

وان يكي پاسخ داد!

-بي شعور نادان

-تو خودت،جد و آباءت

ناگهان خشكم زد به قبايم برخورد:چه پسر بچه ي بي تربيتي!!

چند قدم رفته عقب؛ با خود انديشيدم:برو اي بيچاره!آن پسر بچه معصوم چه گفت؟تو مگر بيشتري؟

توي آدم،توي مخلوق كه اشرف نامي

بين اين عالم پر سرّ و رموز ،متخلق به كدامين نامي؟

آسمان را تو تماشا كن و خود قاضي شو

و زمين را بنگر ...پرِ احساس تواضع چه بزرگ است و بسیط

دل تو عرش كه نيست ..دل تو فرش كه نيست...

پر زنگار و سياهي پر تزویر و ریا........دل تو لؤلؤ بي نقش كه نيست

برگ ان شاخه انگور كه افتاد زمين به تو پيغامي داد

دست پژمرده و محتاج سر کوچه تان...

آن ترازوی پر گرد و غبار 

با تو حرفهایی داشت.......

بر لب جوي نشستي گذرش را ديدي از صداي نفس آب چه ها فهميدي؟

دل تو گوش نداشت

دل تو چشم نداشت

همه عالم آلاء به تو درسی می داد

دل تو حوصله درس نداشت....

فضل و علم....حُسن و امیدت همه را پس زده ای

اندکی با خود باش.....

 و برو خوب ببین:تو که هستی و چه هستی و کجایی و چرا؟؟؟

برو ای دیوانه! بی شعورِ نادان

 

آرام/چهام تیر 84

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (79)

یک لقمه حرف حساب
23 تیر 92 23:25
سلام
واقعا زیبا بود
چرا از این نوع نوشته ها در دهه 90 خبری نیست؟

سلام استاد!
طاعاتتون قبول....
شما لطف دارين.....
هييييييييييي دست نذارين رو دلم...اينا دست نوشته هاي دوره جنون و ديوونگيمه كه الحق عقلاني ترين روزهاي زندگيم بود...(البته عشق مجازي و...ابدا منظورم نبود گفته باشم)
رشته دبيرستانيم رياضي بود اما علاقه عجيبي به ادبيات داشتم تمام دفتر و كتابهاي فيزيك و شيمي و حسابان و ديفرانسيل و..پر از تراوشات اين چنينيه
رشته م كه عوض شد گويي به غنا رسيدم اون همه چشمه جوشان خشكيد.....


مامان امیر مهدی (سوده)
24 تیر 92 0:20


سپاس دوست خوبم

مامان علی اکبر
24 تیر 92 7:25
لطف خدا به مردم دنیا ارائه شد/یک باره شوره زار زمین باغ لاله شد/پس کوچه های خاکی مشهد پر از شعف/خورشید شهر خامنه هفتاد و چهار ساله شد.
میلاد امام خامنه ای مبارک.
سلامتی وجود نازنینشان صلوات

اللهم صل علي محمد وال محمد
اما طبق تحقيقات انجام شده تولد ايشون 29 فروردينه

مامان آمیتیس
24 تیر 92 9:02


چرا؟؟
مامان آمیتیس
24 تیر 92 9:04
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد به اين دير خراب آبادم


قربون ادم بشم من

مامان آمیتیس
24 تیر 92 9:06
راستي ماماني از اين وبم هم ديدن مي كنيد و نظرتون رو بهم مي گيد
http://matalebemamaneami.niniweblog.com/

به چشم

گلاب(مامان حسنا سادات)
24 تیر 92 10:45
آفرین
چه خوب که شعرم میتونید بگید.
راستی عباداتتونم قبول باشه.
یادتون نره ما رو هم دعا کنید...

قبول حق بانو....
شما هم مارو از دعاي خيرتون فراموش نكنيد

امیر مهدی و عمی
24 تیر 92 11:53
سلام بر مامانی هنرمند
خیلی زیبا سرودید. دست مریزاد
علامه جون خوش به حالت با این مامان هنرمند و خلاق.
از بابت تذکر بالا هم ممنون خیلی عالی بود.

سلام عزيزم!
قربون ذوق و قريحه شعرخونيتون برم ناقابله و در حد معر هم نيست....
قابل شما رو نداره

زهرا(✿◠‿◠)
24 تیر 92 13:07
آرام نازنینم...
خیلی ممنونم ازت.........خدا به وسیله ی تو به سوالم جواب داد........اونم چه جوابی........چقد مرتبط...
پست بالا کامنتدونی نداشت.......اینجا نوشتم....
بازم ممنون................از پست قشنگت

سلام زهراي خوبم...
خداروشكر!
استادي داشتيم كه مي فرمود از كنار برخي نوشته ها مخصوصا اونايي كه روايت شده از بزرگان و معصومين هستند راحت رد نشين چه بسا خدا همون دقيقه و با همون نوشته خيلي از مسائل رو براتون حل ميكنه
خوشحالم براتون مفيد بوده

امیر مهدی و عمی
24 تیر 92 14:09
ای جونم کاش نزدیک بودم همین الان براش میفرستادم

الااااااااااهي
شوخي كردم:نوش جونتون دوستان بجاي ما

مامان محمد جان
24 تیر 92 14:26
سلام بانو
شعر رو خودتون گفتید؟
به هر حال خیلی زیبا و پر معنی بود


سلام عزيزم
با اجازه تون بله
ممنون از محبتتون
نفس
24 تیر 92 20:50
22 مین ماهگرد کوچولوت مبارک...
اومدم بابت مطلب پست صدقه ازت تشکر کنم...
طاعاتت قبول گلم...
التماس دعا

سلام ممنونم عزيزم
نوش روحتون
محتاجيم

مامان امیر مهدی (سوده)
24 تیر 92 21:44
عزیزم خدا خیرت بده همین امشب امتحانش میکنم خدا کنه راحت بشم خسته شدم از سرفه ...
راستی شاعر عزیز و گرانقدر لذت بردم فراوون .

قربانت.....
انشاءالله الان خوب خوب شده باشي
گواراي وجود....

مامان رادمهر
25 تیر 92 12:08
سلام عزیزم.دلم براتون تنگ شده بود.تازه فرصت کردم و به وبلاگت دوباره سر زدم.آفرین به این ذوق ادبیعالی بود.محمدباقر عزیزمون رو ببوس

سلام خانومي
قربون محبتتون
شما هم رادمهر نازم را محكم بچلونيد

امیرمهدی وعمی
25 تیر 92 15:38
خیلی زیباآفرین،واقعا لذت بردمواقعا این یک هنره که بتونی مسائل پیش پاافتاده ای که هرروز با اون برخورد می کنیم از دریچه دیگه ببینی،طوری دیگه تفسیرش کنی و مهمتر اینکه با زبون دیگه ای(شعر)بیانش کنی
این هم نعمت بزرگیست که خدا به شما عنایت داشته بازهم منتظر دست نوشته هاتون هستیم.

سلام عمه هاي عزيز
من امروز يك كشف بزرگ كردم اينكه هر دو نفر شما خواهرهاي گل براي اين مطلب نظر گذاشتين منتها با يك اسم مشترك....
به نظرتون اگه هر كدومتون با يه مشخصه خاصي نظر بذارين تا بدونيم كدوم عمه هستين بهتر نيست
قربون محبتتون برم كه اينقدر لطيفين

مامان عبدالرحمن واویس
25 تیر 92 18:35
سلام دوست خوبم فقط 2روزدیگه تاختم دوراول مونده اگه جزءهای انتخابی خوانده شده لطفا بهم خبربدین منتظرتونم
سودابه
26 تیر 92 0:50
سلام محمد متین تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده با کد683لطفا به نوه گلم رای بدین.آخه من قبلا با همراهم برای بقیه رای دادم و نمی تونم بهش رای بدم قبلا از رای شما ممنونم لطفا کد رو به شماره 20008080200 ارسال کنید
سودابه
26 تیر 92 0:53
چند وقتی میشد که نتونسته بودمبه وب دوستان سر بزنم ظاهرا اینجا خیلی تغییر کرده ها .
اجرکم عندالله.
راستی در گیر نوشتن داستانهایی بودم که سرسرا پیوند مهرخانه ازم خواسته بود بری بخونی و نظرت رو همونجا برام بزاری ممنون می شم البته اگر داستان دوست داری.نظر شما با این اعتقاداتون خیلی برام مهمه آدرسhttp://sarsaraa.ir/
سه داستان روز برفی/دختران حوا/و چرا موهایم نمی رقصند

سلام سودابه جان حتما خدمت ميرسم

نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
26 تیر 92 10:59
سلام بانو.
رمضانت شیرین وخوش...
چرا کامنت دونی پست های بالا رو بستی؟می خواستم راجع به بعضی هاشون یه چیزایی بگم.
التماس دعا خواهر.

سلام خواهر
ماه رمضون تموم شد و ازين گفته هاتون خبري نشد

مامان نوژا جونی
26 تیر 92 11:33
چقدر قشنگ بود آدم رو به فکر وا میداره این شعرت.مرسی

قربانت.........

مامان مرضیه
27 تیر 92 16:28
گــاهـی وقتـش نمیـــرسد!! گـــاهی از صبـــر خستـــه مـی شــوی!! گـــاه منتظـــری کـــه بیـــایــد!!
یک لقمه حرف حساب
28 تیر 92 9:53
پست گذاشتن فله ای که میگن به این میگنااااا!!!
التماس دعا!


مامان عبدالرحمن واویس
28 تیر 92 12:54
سلام عزیزم سوره نجم روواستون مخونم ولی خودتون دعای ختم خودتونو بخونیدتا ازاون لحظه خوبش استفاده کنید
زهرا(✿◠‿◠)
28 تیر 92 13:04
خیلی کار خوبی می کنی آرام جون...
ممنون......
بسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار مفیـــــــــــــــــــــــــد

ممنووووووووووووووونم
ما من و گاهی بابا
1 مرداد 92 0:53
خیلی آفرررررین

خيلي مچكر

مامان محمدمهدی
2 مرداد 92 11:08
سلام خانوم
قبول باشه طاعاتتون
مراحل سیر و سلوکو خوندم ممنونم خیلی خوب بود

سلام
قبول حق انشاءالله و همچنين از شما
نوش و گواراي وجودتون

لیلا
2 مرداد 92 13:45
همشون عالی بود.دستت درد نکنه.

قربانت

مامان مرضیه
2 مرداد 92 22:59
???____??______?? ____ ??? ??_______??_____?? _______ ?? ?___________?___? __________ ? ?____________?_? ___________ ? _ ?____________? ___________ ? __ ?_تقديم به بهترين دوستان دنيا ____ ? __________________ ? ______ ? ______________ ? ________ ? __________ ? __________ ? ______ ? _______ ?_?__? __ ?__?_? ______ ?____?__?__?____? _______ ?_____??_?____? _________ ?_?__??__? ________________ ?? _________________ ?? __________________ ??... آپـــــــــــــــــــــــــــم.
فهیمه مامان سینا
3 مرداد 92 3:17
خیلی قشنگ بود آرام ...خیلی
آفریننننننننننننننننننن


ممنون از محبتت عزيزم

بابای امیرحسین
4 مرداد 92 4:38
تقبل الله انشالله
چرا پستهای به این خوبی را حذف کنید؟!
خدا رحمت کنه حاج اقا مجتبی را. به شما هم خیر بده

انشاءالله.متشكرم
حتما در جايگاه مخصوصي ذخيره ميشه
سپاس انشاءالله غرق رحمت الهي باشند

هیراد و عمه لیلاش
4 مرداد 92 21:02
عباداتتون قبول درگاه حق
ما را از دعا فراموش نکنید

ممنونم.چشم.مانيز محتاجيم

مامان امیرمحمد
6 مرداد 92 10:14
شبهای قدر امد وتقدیر وسرنوشت سرخوش دلی که به بنامش خطی نوشت سالی گذشت! مرکب عمرم کجارود؟ دوزخ مکان ومقصد من گشته یابهشت؟ به امید برآورده شدن حاجات التماس دعا
مامان نرگس
12 مرداد 92 0:38
سلام ایشالا طاعاتتون قبول حق التماس دعا عزیزم خوش به سعادتتون مشهد ما رو هم دعا کنید.

سلام طاعات شما نيز قبول حق
انشاءالله

مامان تسنیم سادات
13 مرداد 92 16:24
سلام مامان علامه عزیزم
قبول باشه طاعاتتون
خیلی دلم تنگ شده براتون
ایشالله که خوب باشید
رمز پستامو خصوصی براتون میذارم

سلام خانومي
قربون محبتت از شما هم قبول حق
ما نيز :دل به دل لوله كشيه لابد
رسيدن بخير و سفرها خوش
حتما در اولين فرصت خدمت ميرسم

مامان مهراد
14 مرداد 92 11:34
مثل همیشه عالی.التماس دعا مامان گل سخت نیازمند دعا هستم


شما لطف دارين بانو
شما هم مارو از دعاي خيرتون فراموش نفرماييد


امیر مهدی و عمی
15 مرداد 92 14:52
سلام سلام
خوش اومدید.
دلمون براتون تنگ شده بود
یک دفع پیامتونو که دیدم خیلی خیلی خوشحال شدم

سلام عمه های نازنین
ما هم دلمون عجیب هوایی شده بود
قربون محبتتون
لیلا
15 مرداد 92 15:27
سلام گلم.خیلی زیبا بود!!
با اجازه می خواستم لینکت کنم!!

سلام عزیزم
ممنون از لطفت
خواهش میکنم هرجور راحتی

مادر کوثر
16 مرداد 92 13:31
سلام

عید صیام آمد و ماه صیام رفت

لطف تمام آمد و فیض تمام رفت

شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد

گرد غم گناه ز جان عوام رفت

* پیشاپیش عیدتون مبارک*

سلام عزیزم
بر شما هم مبارک باشه

مادر کوثر
16 مرداد 92 13:32
سلام دوست خوبم
از رمز پست هات متشکرم

سلام خانومی
خواهش میکنم

مامان امیر مهدی (سوده)
16 مرداد 92 23:35
سلام عزیزم طاعات و عباداتتون قبول حق خیلی خوشحال شدم امدی گلم دلم تنگ شده بود برات فراووننننننننننننننن....دوستت داریم زیاد

سلام ممنونم
قربون محبتت عزيزم

مامان امیر مهدی (سوده)
16 مرداد 92 23:38
رمز پستها؟؟؟؟کدوم رمز؟؟؟؟

من رمز دادم؟؟!!!
اگه منظورتون مادر كوثريه ايشون يا تشكرشون بابت رمز پستهاي خيلي قبلتره يا اشتباهي كامنت گذاشتن

الهام
17 مرداد 92 13:25

سلام بر مادر شاعر!
بابا ایول
عه نه! ببخشید
ینی ماشالا


شرمنده ام کردید
واقعاً انتظار نداشتم به اون وب بی آب و علف سر بزنید!


بابا دیگه اینقدرام که نیست.....
دشمنت شرمنده مادر...خواستم بگم ما هنوز به فکرتیم مادر!
اینقدر میریم و میاییم که بالاخره چمنزاری بشه برا خودش
به جان خودم من امشب هرکی رو فراموش کنم نزول شهاب سنگ بر سر مبارک تو یکی رو مطمئنا فراموش نمیکنم

امیر مهدی و عمی
17 مرداد 92 15:57
سلام مامان آرام
باور کن باور کن شما خیلی باهوش و با دقت هستین
میگی چرا از بابت رمز....
وقتی متوجه شدیم ما هم تازه پی به این کشف عظیم بردیم ،ما که به این علت نذاشته بودیم ما از برای شماره شناسنامه باجونی که هممون یادمونه گذاشتیم
فکر کن
واقعا بهتون تبریک میگم و همین الان برای خودتون یک دست قشنگ و بلند بزنید ما که زدیم چون خیلی جالب یود

پیشاپیش عیدتون هم مبارک باشه

سلام عزیزای دلم
قربون قدمهای مبارکتون که میایی و اینجا رو منور میکنید
البته تعریف از خود نباشه هااااا من از همون کودکی یه کیضی و نکته سنجی معروف بودم یعنی معلم و استاد یه چیزی درس می داد من کنارش یه چیز دیگه هم کشف میکردم
ولی خداییش الان دیگه پیر شدمو به نوعی هنگ کردم و مغزم قفله قفله
ولی بابت رمز پستهای شما باید بگم چون مرتب نمیتونم به آرشیو برگردم و رمز بگردم به هر وب که میرم بایه چیزی ربطش میدم تا یادم نره و بعد ربطش فکر کردم معیار شما هم همین بوده
راستی به اندازه ارادتی که من به خانواده سادات بالاخص بزرگوارات منزل شما دارم امشب و فردا توو سبدهای آکنده از رحمتی که از گلستان فطرتون میچنین برای این حقیر و خانواده ام نیز طلب گلهای غفران و آمرزش نمایید:التماس دعا

مامان محمود
17 مرداد 92 19:41
دلها همه بهاران شد از شمیم باران
مه رخ نموده امشب در عید روزه داران
هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران
شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران
پیشاپیش عیدتون مبارک گلم


عید شماهم مبارک
بابابزرگ ارسطو
17 مرداد 92 23:40
سلام
ممنون كه سر زديد
عيدتان هم مبارك
اينهم براي محمد باقر عزيز

سلام عید شما هم مبارک
سودابه
18 مرداد 92 3:23
قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را
ساقی امشب میکند تعطیل این میخانه را
گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید
خورده یا ناخورده؛ باید ترک کرد این خانه را
عید سعید فطر مبارک


]چرا من و میوه دلم پیوندتون نیستیم

سلام عزیزم
عید شما هم مبارک
چشم لینکتون میکنم

فرشته
18 مرداد 92 5:13
سلام گلم عیدت مبارک باشد

سلام خانومی
عید شما هم مبارک

مامان نسترن
18 مرداد 92 10:35
دعاهایت را اجابت کندآنکه اسمانی را می گریاند تاگلی را بخنداند. عبدت مبارک دوست خوبم

قربانت عید شما هم مبارک

مامان امیر مهدی (سوده)
18 مرداد 92 11:18
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!

بر شما هم مبارک

مامان محمدمهدی
20 مرداد 92 11:54
یعنی یروز تو ماه رمضونی اومدیو شعر گفتی تو وب محمدمهدی که کجایی و اینا... بعد من بخاطر گل روت اومدم و اینا...
بعد خودت رفتی حاجی حاجی مکه و نیومدی و اینا....
دههههههههههه


از قدیم گفتن از کسی عیب نگیر سرت میاد
مامان محمدمهدی
20 مرداد 92 11:54
إ یادم رفت بگم:
سلام علیکم
عیدتون مبارک خانوم


علیکم السلام و رحمه الله
عید شما هم مبارک


الهام
20 مرداد 92 12:10

جـــــــــــــــــــــآآآآآآآآآآآآآآآن؟؟؟؟
نزول شهاب سنگ بر سر من؟؟؟
جرا آخه؟؟؟
مگه من چیکار کردم؟؟؟


شما به همون تک کامنت ما مراجعه بفرمایید متوجه میشین
الهام
20 مرداد 92 23:17
اوهه!
اون شهاب سنگه حالا حالاها تو سر مبارک من نمیخوره!!!

ما که و ظیفه داریم دعا کنیم بخوره

مامان صدرا
21 مرداد 92 14:04
منتظر نگاه گرمتان در وبلاگ دردانه مان هستیم. ممنون که در ماه مبارک ما رو دعا کردید و مطمئنم دردانه را از دعای شما داریم.

چشم الان میام
خداروشکر
تبریک میگم
مامان امیرمحمد
22 مرداد 92 18:42
سلام گلم،ماه رمضان هم تمام شد و پیداتون نیست،هروز کارمون شده بیایم تو وبلاگتونو و بریم،از دیدن پستاتون لذت می بردیم،کم پیدا

سلام عزيزم
شرمندتونم اما واقعا اين روزها حس نوشتن ندارم....
انشاءالله به وقتش خدمت ميرسم

فاطمه (مامان محمدسجاد)
23 مرداد 92 19:44
سلام نماز روزه ها قبول. عیدتونم مبارک. آقا کجایید پس؟ ما هی میایم ولی شما نیستید. دلمون تنگ شده برای علامه کوچولو

سلام عزيزم
ممنونم عيدشما هم مبارك
هستيم انشاءالله به زودي خدمت ميرسيم

امیرمهدی وعمی
23 مرداد 92 22:24
کجاییییییییمامان آنلاین کو

گريه نكن منم گريه م ميگيره
مامان ساجده
23 مرداد 92 23:56
عزيزم نيستي خيلي كمرنگ شدي
محمد باقر چطوره ؟
ببوس گل پسرمو

واقعا شرمنده م
چشم

مامان محمدمهدی
26 مرداد 92 8:17
شما یوقت پست جدید نزاری ها

چرا عصباني ميشي؟
یه احساس ُ آقاییش
26 مرداد 92 11:41
آرام بانو؟
میخوام یکم باهات حرف بزنم .و همچنین مشورت کنم باهات .. بی زحمت اگه وقت خالی داری یه ساعت زیر همین کامنت بهم بگو بیام ..اگه هم وقت نداری که هیچی گلم مزاحمت نمیشم

سلام خانومي
خوبي؟ساعت 3 عصر منتظرتم

یه احساس ُ آقاییش
26 مرداد 92 15:19
نیستی ؟
اگه هستی زیر کامنتام جواب بده..کامنتا وبم بستست خو .

سلام شرمنده از سرکار اومدم نت خونه قطع بود الان دقیقا ساعت 4:15 عصره که وصل شده

یه احساس ُ آقاییش
26 مرداد 92 15:36
فکر کنم کاری برات پیش اومده . قسمت نبود باهات بحرفم . مراقب خودت ُ پسر نازنازیت باش

واقعا شرمنده م

یه احساس ُ آقاییش
26 مرداد 92 16:20
دشمنت شرمنده .. اینقد دلم گرفته که هی میام سر میزنم شاید اومده باشی .. تا دیدم تایید شده نظرام خوشحال شدم ..خسته نباشی عزیزم .. مزاحمت نباشم بانو؟توروخدا بی رودربایستی بگو ها ..اگه کار داری خونه یا استراحت داری بگو بهم .


ای واااااااااای نمیدونستم همزمان با من بیایی

اگه پیغامم رو خوندی راس ساعت 20:30 بیا منتظرم





سلام من خیلی منتظر شدم نیومدی...

یه احساس ُ آقاییش
26 مرداد 92 16:28
)
ینی واخعنی قسمت نیستااااا


مامی امیرحسین
26 مرداد 92 20:51

احسنت خیلی زیبا بود

خواهش ميكنم خجالتمون ندين
مامی امیرحسین
26 مرداد 92 21:12
بازم سلام
من رفتم و اومدم همچنان تو کف شعرتم

عليك السلام
قربان محبتت بانو

یک لقمه حرف حساب
27 مرداد 92 12:46
سلام بانو
حالتون چطوره؟ و ایضا احوال علامه کوچولو؟!
کم پيداييد!!
دلمون تنگ شده
مثل اینکه شما هم مثل ما حس به روز کردن ندارید!!

سلام...
خوبيم خداروشكر
بله متاسفانه حالش نيست

امیر مهدی و عمی
28 مرداد 92 13:27
سلام بر مامان آرام
خوب هستید؟
کجایید؟
دلمون براتون ی ذره شده

سلام خانومهای گل
خوبیم خداروشکر...
همین دور و برا
انشاءالله خدمت میرسیم
زهرا مامان ارتا
28 مرداد 92 18:10
سلام واقعا خوشحالم که با شما اشنا شدم شعر زیبایی بود شعرو واقعا خودتون گفتید به وبلاگ ما هم سر بزنید خوشحال میشم

سلام
ممنون از لطفتون
چشم حتما

نفس
28 مرداد 92 20:16
دیگه نمیخوای از خودت و گل پسرت بنویسی؟

سلام نفس جان فعلا حالش نیست انشاءالله به وقتش

مامان تسنيم سادات
28 مرداد 92 23:30
كجايى خانم كم پيدا يه پست بذار ديگه ....
چرا نيست در جهان شدى


یک لقمه حرف حساب
29 مرداد 92 9:55
ما سابقه داريم، حتي اگر يک سال هم به روز نشيم طبيعيه
اما شما چرا؟!!!

ننوشتن تون داره نگران کننده ميشه
شما را چه شده،که اينچنين بي حال شديد؟!



مامان سونیا
29 مرداد 92 14:33
سلام خانمی خوبید چه خبر احوال علامه کوچولوی ما چطوره چند وقتی هست از خاطراتش نمینویسید
به ما هم که بیش از سه ماه هست که سر نمیزنید نکنه باما به هر حال منتظر خبرهای خوب و پستهای جدیدتون هستیم

سه ماه من و قهر
به زودي چشم
مامان مهراد
29 مرداد 92 18:18
نگرانتون شدم. پس کجایید؟هنوز برنگشتید؟زودتر بیاین و حال ما رو عوض کنید مامان علامه جون

سلام ممنون از لطفتون
يه خرده ناخوشم

آسمان
30 مرداد 92 0:26
سلام.کم پیدایی خانوووم

شرمنده ام

ღ مونا مامان امیرسام ღ
30 مرداد 92 4:04
میگمااا امشب ماهو خودم تو اسمون دیدم.با همین چشماای غیر مسلح.ماه رمضوون تموم شده هاااا
حالا ما هی میام بی فایده
وقتی کامنتم رو دیدی تا 1 ساعت هی بگو من میتونم بعد نتیجه اش رو اعلام کن خــــعلی سریع
برای محمدباقرجوون



ღ مونا مامان امیرسام ღ
30 مرداد 92 4:04
خخخخخ منظورم ماه رمضون خودمون بود



ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 12:08
سلام عزیزم...

اگه علاقمند به " شیمی و دانسته های علم شیمی " هستی، سری به این وبلاگ بزن.

shimiclass.blogfa.com

وبلاگ ِ یکی از دوستای خواهرمه که استاد شیمی هستش و تازه شروع به نوشتن وبلاگ کرده. خوشحال میشه واسش کامنت هم بذاری.

ممنون.

انشاءالله وقت كنم...حتما

بهار
25 شهریور 92 13:34
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خیلی قشنگ بـــــــــــــــــــــــــــو.