آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

يك گام به جلو...

1392/10/7 9:06
نویسنده : ارام
693 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز كه از سر كار برگشتم بر خلاف ساير روزها كه مستقيم مي رفتم اشپزخانه!سريع رفتم سمت محمد باقر

استقبالش در نوع خود بي نظير است به محض اينكه از در وارد ميشوم به شيوه پهلوان پنبه بالا و پايين ميپرد:بومبالا بومبا...اخجون مامان اومد

و اگر سراغش بروم تا يه دل سير از فشرده اش نوش جان كنم به گرد پايش هم نمي رسم

اما اين بار چون مصمم بودم رسيدم....

سريع پوشكش را باز كردم و پرسيدم جيش داري گفت نه

گفتم هر وقت جيش داشتي بگو.گفت باشه

(ادم هر چه سرش بيايد از اعتماد بي جاست.خب دختر خوب پوشكش را باز كردي براي قوت قلبت هم شده يك سر تا توالت ببرش !دنيا كه به آخر نمي رسد)

پسرك داخل استخرش مشغول بازي و منم در اشپزخانه!

چند دقيقه بعد ديدم با قدمهايي كه بينشان نزديك نيم متر فاصله است راه ميرود.دقيق شدم شلوارش خيس بود و خودش مظلومانه به صورتم خيره شده بود

سريع بردمش حمام و كمر به پايين را شستم و اندكي هم توبيخي با هم حرف زديم(شلوارش را نشان دادم و گفتم قبل ازينكه خيسش كني بايد بگي)

استخرش بعد يك سال و سه ماه بالاخره رنگ خيسي را به خود ديد (سريع با دستمال توالت منطقه ممنوعه را خشك كردم تا در فرصتي مناسب اب كشي شود)

خلاصه از ان به بعد هر نيم ساعت يكبار تذكر مي دادم و ميپرسيدم جيش داري ميگفت نه!تا اينكه دوساعت بعد از ان ماجرا وقتي پرسيدم جواب داد:اره

و سريعا بردمش و واقعا راست ميگفت

اتفاقهاي خوشايند امروز بعد اين مرحله بود يعني تا ساعت خوابش كه معمولا 9:30 شب است خودش سريع كنارم ميدويد و ميگفت:جيش و من هم بلافاصله ميبردم

 خدا را شكر احساس ميكنم امروز به عنوان روز دوم واقعا موفقيت اميز بود

خوشحالم كه عجله نكردم و اجازه دادم به مرحله اي برسد كه خودش هم امادگي داشته باشد

دوشنبه كه اربعين است و هفته اينده كه 4 روز تعطيلم بهترين فرصت است كه 24 ساعته كنارش باشم و كامل اين دوره را رد كنيم

راستي كاري كه با بسم الله الرحمن الرحيم اغاز گردد ابتر نمي ماند..و من اين را از ديروز به يقين تجربه كردم

هر كاري با توسل و توكل شدني است

 

شنبه 92/9/30

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (24)

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 9:08
ماشالله ، ماشالله .... خوب همكارى كرده بچه دو ساله ... اونم پسررررررر !!!!! خب از صبح كه خودت خونه نيستى چى ....؟؟؟؟
ارام
پاسخ
بقيه شو نگفتم كه!!!!
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 9:12
چرا ...؟؟؟؟ همه مى گفتن ديره ....؟؟؟؟ وااااا ..... بابا من كه خودم دو سال و يازده ماه و دوهفته بود از پوشك گرفتمش بى خياااااااااال ..... نه ولى اگه به لجبازى نيوفته خوبه ادامه بده
ارام
پاسخ
خيلي ها ميگفتن ديره اما من اصلا به روي مبارك نمي اوردم فكر كنم اينكه نصف روز پوشك ميشد و بعد از ظهر نميشد باعث دوگانگي شده دارم طرف صبح رو هم ميگيرمش
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 11:09
براى تنوع ...!! يكى ديگه هم مى خوام
ارام
پاسخ
سلطان شدي هاااا
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 11:14
واى من تحمل يك ساعت نجس بودن خونه رو ندارم ...!!! الان همه جااااااا نجسسسسه ...؟؟؟
ارام
پاسخ
ما هم تحملشو نداريم...اما چيكار كنم توو اين هواي سرد ؟؟!!! زورم به اشپزخونه ميرسيد كه جمعه فرشش و وسايلاشو كامل شستم بقيه جاهارو الان نميتونم كاري كنم فعلا محتاطانه زندگي ميكنيم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 14:05
نچچچچ .......!!!؟! يعنى قشنگ بودا ولى حالا ميذارمش كنار بازم ببينم مرسى عزيز دلم
ارام
پاسخ
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
9 دی 92 14:07
ببين .... خيلى خوبه ....!!!! كلا اين كامنت دونى رو به نام من كن
ارام
پاسخ
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
10 دی 92 12:03
وااااااى ...... .... سر گيجه شدم بس كه گشتم اين قدر از قالب پيدا كردن بددددددددددددم مياد كه نگووووووو ....... حوصله آدم سر ميره ...!!!! غير از آوازك و پيچك كه خييييييييلى زياد قالباش حوصله آدم رو سر ميبره هر چى قالب بود رو ديدم يعنى توى گوگل سرچ كردم تا ته سرچ رو رفتم گشتم .... ولى اون قالبى كه برام پيدا كردى رو نديدمااااا .... اون خيلى قشنگ بود بالاش ولى پايينش تيره بود الان روشن مى خواستم شايد بعد از يه مدت كه آدم از روشن خسته شه اون تيره به كارم بياد مى بوسمت آرام جونم
ارام
پاسخ
اره هدش واقعا قشنگ بوددوباره ادرسش رو برام بذار تا پیداش کنم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
11 دی 92 15:17
اون آبى رفت توى ليستم .... آيپدم شده پر از قالب ممنون عزيزم خودت رو بهزحمت ننداز چرا نرفتى پس ...؟؟؟
ارام
پاسخ
دختر خوب یادم نیست که!!!!کدوم ابی؟ عصری میرم ایشاالله راستی این پست شده مخصوص شما
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
11 دی 92 15:20
راستى .... براى من باز ميشه امروز ,مديريت ... وبلاگا... البته من از صبح نبودم الانم كه اومدم خوبه
ارام
پاسخ
بعد ساعت 11 درست شد
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
11 دی 92 15:58
آرررررررره ... خوشم مياااااد ايشالله كه با هم بريد .... دلم از ديشب دستته ها .... مواظبش باش .... با خودت ببرش حرم ... اينقدر گريه كردم .... دلم حرم آقامو مى خواست
ارام
پاسخ
آره خدا کنه با هم بریم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
11 دی 92 15:59
اين آخر صفرى بد جورى دلم گرفته .... دلم تنگ ميشه ....
ارام
پاسخ
من که امسال اصلا قدر ندونستم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
14 دی 92 14:08
پخخخخخخخخ ...... الان درست شد باور كن اون موقع هر چى مى زدم و صبر مى كردم هيچى نميومد خب ....
ارام
پاسخ
به جان خودم از اول هم درست بود
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
14 دی 92 14:13
خب تقصير من چيه .... نميومد من فكر كردم برشون داشتى چى كار كرررررردى ...!!! گفتم اين عجب ناقلاييست ...
ارام
پاسخ
تقصیر منم که نبود...بود؟
مامان محمدمهدی
14 دی 92 15:01
دو سال که دیر نبوده!!!! چه اطرافیان عجولی خداروشکر که همکاری کرده ولی احتمال داره بعد مدتی یکدفعه بیخیال گفتن باشه.اصلا خودتو ناراحت نکن( حالا که نجس شده سخت نگیر). اگه دیدی لج کرد و نگفت یا راحت بازش بزار یا دوباره ببندش. یه مدته و دوباره میگه
ارام
پاسخ
نمیدونم چه سریه که فامیلهای ما همشون بچه هاشونو قبل دوسال از پوشک گرفتن و نبلشون من بودم اره دارم باهاش کنار میام که هر جور شده تا سال جدید کاملا مستقل بشه انشاءالله ...تا به هوای خونه تکونی از شرمندگی خونه هم درام
مامان الینا
14 دی 92 16:18
به حرف این وروجک ها اصلا نباید اعتماد کرد مامانی شما خودت هر نیم ساعت ببرش دستشویی الان از الینا هر چی نپرسی فوری جواب میده نه!!!!!
ارام
پاسخ
گل گفتی مادر... همون دوباری هم که سرم کلاه رفت دیگه همه چی دستم اومد...الان هم خودم سر وقت میبرمش وگرنه خودش اعلام نمیکنه الااااهی !نمی دونم چرا این بچه ها «نه» گفتن رو اینقدر دوست دارن!!اصلا اوستای کچل کردن مامانهان
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
14 دی 92 16:38
اينجا رو از انحصار من درآوردى ..!!
ارام
پاسخ
امیرحسین گلی از بهشت
14 دی 92 18:37
ممنونم که تجربیاتتو در اختیارمون میزاری عزیزم...
ارام
پاسخ
خواهش میکنم...امیدوارم بعدها براتون مثمر باشه
فاطمه (مامان محمدسجاد)
15 دی 92 10:32
الان داره میرم واسه امتحان پایان ترم. خدا کنه کار من هم ابتر نمونه. سر امتحان حتما جملتون رو یادم هست. (بسم الله)
ارام
پاسخ
انشاءالله موفق باشين
مامان امیرمحمد
15 دی 92 12:24
ممنون عزیزم که تجربیاتتو در اختیارمون می گذاری،انشاا... در این پروژه پوشک گیرون با موفقیت تموم بشه
ارام
پاسخ
قربونت برم
مرضيه (مامان محمدمهدي)
15 دی 92 13:05
حواست هست! كامنتاي اين پست كاملا در انحصار مامان تسنيم جونه ها به نظر منم دير شروع نكردي محمد مهدي هم چند روزه كه شديدا داره اعلام آمادگي مي كنه و خودش اعلام مي كنه ولي من مي ترسم كه زود باشه
ارام
پاسخ
اره قبلا جفتمونم کشف کردیم برای اینکه بعد عید راحت بذارمش جامعه القران مجبور بودم از پوشک بگیرمش ...خداروشکر خوب همکاری کرد انشاء الله به وقتش خودش خود به خود جور میشه
عقیق
15 دی 92 17:57
آفرین،چقدر زود دست به کار شدی امیر عباس سه سال و هفت ماهش بود که با هزار خواهش و التماس قبول کرد پوشکو بذاره کنار.البته قبول دارم که اون موقع دیگه خیلی دیر بودهاما به نظرم دو سالم زوده.منکه اصلا الان حوصله سرو کله زدن با محمدصدرا بابت پوشک موشکو ندارم،ان شاءالله یک سال دیگه
ارام
پاسخ
به خاطر برناه هاي بعد عيد مجبور بودم الان بگيرمش!
مامان پارساجونی
15 دی 92 18:15
انشالله و به امید خدا براحتی این پروژه هم تموم میشه ومحمد باقر جونم آقا هست آقاتر میشه
ارام
پاسخ
انشاءالله....ممنونم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
16 دی 92 9:07
سلام عليكم ... صبح عالى بخير ميگم كه يه چيزى ..... تا اونجايى كه مى دونم جامعه.القرآن چهار سال به بالا ميپذيره ... سوال كردى ؟؟ شايد اونجا فرق داشته باشه
ارام
پاسخ
عليكم السلام و رحمه الله... وقت شما هم بخير اينجا چون مديرش از دوستانه گفتن از پوشك بگيرمش ديگه مشكلي نداره... هدف الان من اموزش و يادگيري نيست فقط محيط مطمئن و ارومي رو ميخوام كه هم بهش خوش بگذره و هم جنبه هاي منفي مهد درش حداقل باشه
سمیرا
17 دی 92 14:04
ای جانم,خیلی سخته,منم از پوشک گرفتن داداشی یادمه,خیلی سخته بچه ها اذیت میشنبازی میکنن یادشون میره... ولی خداروشکر شما راضی هستی و محمد باقر خیلی جاش خیس نکرده
ارام
پاسخ
خداروشكر خيلي خيلي راحت بود.....