این دل تنگم.....
سلام...
دلم خیلی خیلی هواییه!....
این سری یه جور دیگست...فقط و فقط هوای حرم دارم!!
هر سری به بهانه دیدار با خانواده می رفتم اما این سری فقط شوق زیارت دارم...
این دفعه اولین بهانه رفتنم حرمه اما زنجیرهای تعلق بدجور اسیرم کردند!!!من دوست دارم همگی بریم اما شرایط طوریه که نمیشه همه مون بریم یعنی اقایی احتمال زیاد شیفته...
بهم میگن خودت برو حتی بدون محمد باقر تا توو راه هم اذیت نشی
دو دلم!اما میل به رفتنم بیشتره!
فردا صبح اقایی خبر میده که همه میریم یا من تنها میرم!
دعا کنید بتونم برم...
بابا رو نزدیک یک ماهه ندیدم و چند روزیه بیمارستان بستریه...اگه نرم عذاب وجدان تا مدتها آزارم میده!
اما دوست دارم این سری نیتم فقط زیارت باشه حتی اگه همه مدت مشهد بودنم توو بیمارستان بگذره و از حرم فقط یه نگاه به گنبد طلا حین رفتن به بیمارستان نصیبم بشه
مگه غیر اینه که راه خدا از قلبهای بندگانش میگذره و چه قلبی ارزشمندتر از قلب والدین؟
نمی دونم....!!!گاهی ادم بین اهم و مهم حقوقی که بر گردنشه میمونه!
حق همسر..فرزند...والدین...خانواده...همسایه...همکار...!!!!
دوری دو روزه از پسرک برام سخته!اما اگه قرار باشه بدون اقایی برم نبردنش خیلی بهتره!
خدایا کمک کن بتونم محکم و مصمم قدم بردارم
دعا کنید یه زیارت توپ نصیبم بشه دعاتون میکنم
سه شنبه 10 دیماه 92-
28 صفر 1435
---------------------------------------------------
پی نوشت:فردا صبح زود تنها میرم(انشاءالله)