طلوع سه سالگي
محمدباقر نازنينم!سلام
سومين بهار زندگاني گواراي وجود نازنينت
اين روزها چه سرد باشد و چه گرم چه تلخ باشد و چه شيرين ...پسرم ميگذرد!
امروز شايد آنگونه كه لازم باشد نتوانم حق مطلب را ادا كنم .....قلبم متلاطم است در برزخي بين ترس و اميد !بين خوف و رجا! بين روشنايي و تاريكي
در حالي مسرور سالگرد تولدت هستم كه غمي بزرگ بر سينه ام چنبره زده و شادي اين روز مبارك را همچون خورشيد پشت ابر پنهان نموده
مهم نيست و مهم نباشد كه تولدت چگونه بود؟چگونه برگزار شد؟ و نگاه نكن كه تولدتت را چگونه آذين بسته ام..كادوي تولدت چه بوده....كيكت از چه نوعي؟به اين بنگر كه همه وجودم خالصانه وقف تعالي و رشد و شكوفايي توست
به اين نظاره كن كه همه كوچه باغهاي قلبم را با چراغهاي شكر و سپاس حضرتش ريسه بندي كرده ام ازين طلوع دوياره
تمامي نيلوفرهاي احساسم را در طبق محبتت تزئين نموده ام به شادباش امروز
اقاقيهاي كوچه پس كوچه هاي قلبم همصدا با تمامي چكاوكهاي اشيان بسته بر شاخكهايشان سرود تبريك سر داده اند و من امروز خجسته ترين مادر زمينم به يمن قدمهاي پر از مهرت
گل خوشبوي من!دو سال را در سايه محبت مهربانترين پروردگار هستي بخش نفس كشيدي و اوست كه حيات زيبا را سخاوتمندانه موهبتت نمود
شكر گزارم منت بي بديلش را و چون هميشه تو را به آغوش گرم خودش ميسپارم كه او خير الحافظين است
دستان پينه بسته از عجزم در برابر الطاف بي نهايتش تهي تر از هميشه است و زبان الكنم را ياراي تشكر نيست .. و روزي فرا ميرسد كه تو با همه توانايي و توانت مصداق بارزي بر اين دست نوشته ها كه هر چقدر بزرگتر ميشوي ناتوانيت محسوس تر ميگردد...
پسرم ميوه قلبم
گرچه بضاعت روحي ام را قدرت جسارت نيست كه طلوع دوباره ات را جشن بگيرد اما صميمانه ترين مهربانه هايم را تقديم تمامي ثانيه هايي ميكنم كه با مدادهاي خوش رنگ حضورت لوح وجودم را رنگ اميزي نمودند و اين گونه بود كه چهار فصل حياتم بهاري تر از بهار شد
محمد باقر خوبم
دو سالگي ات را مادرانه تبريك ميگويم و اميدوارم خوشحالي امروزم را روزي پدرانه درك كني...
برايت بهترين هاي زندگي را ارزومندم و مطمئن باش بر هر پله اي از توفيق كه قدم برداري دعايم و نگاهم بدرقه راهت خواهد بود
سلامتيت را از خداي مهربانم مسئلت ميدارم كه همانا بزرگترين و گرانترين ثروت نامشهود است و اميدوارم قدر اين گنج عظيم را بداني و به بهترين راه ممكن حفظش كني و از سودش در جهت كمال و بزرگي روحت استفاده كني
خداوند متعال حافظ و پشت و پناهت:
بودن را با نبودن بيعتي ست
و به ناگريز اين دو در تقاطع باريكي بهم ميرسند
مسافر خسته را بر پهنه خاك
توشه اي مي بايد!
پيش ز آنكه در افتي
به استجابت دعا و دردي يا دستمايه عافيتي
تا فرا سوي رستگاري پلي بزن
ارام: 92/6/18