زنگ تفریح1
ازین به بعد که محمد باقر گلم داره کامل چلچلی میکنه تصمیم دارم بعضی از کارهای خنده دار و حرفهای طنز امیزش رو در قالب زنگ تفریح بیارم شاید باعث ادخال سرور در قلب دوستان بشه....
توو مراسم پدر مرحومم !آقای همسر خیلی مراعات میکرد تا محمدباقر بین خانومها و در مجلس زنانه نباشه و یکی از علتهاش گریه و شیون خانمها بود که میگفت تاثیر منفی داره!!
ولی خب سرخاک دیگه نمی شد چندان کنترلش کرد...در این بین یه قسمتهایی از یک مداحی رو هم حفظ کرده بود که مدام میخوند:
ای پرستو ای مهاجر تا خدا پرواز کن......
القصه مراسم چهلم پدر هم تمام شد ما برگشتیم خونه...دو روز بعد برگشت حوالی عصر من و آقای همسر هر کدام مشغول کاری بودیم و محمدباقر تنهایی یه گوشه ای با اسباب بازیهاش درگیر بود
یهو ....(متن پایین رو به حالت روضه خونی همراه با بغض بخونید ):
-کجا رفتی بابا!حالا من چیکار کنم ای پرستو ای مهاجر! (یه دستش رو هم رو چشماش گذاشته بود ادای گریه در میاورد)
من و اقایی بعد کلی خنده متوجه شدیم ادای خواهر کوچیکه منو درمیاره باضافه یه قسمت از مداحی که حفظ کرده
پ.ن:رمز پست قبل متفاوت است .