آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

ماه هفدهم

1391/11/19 12:40
نویسنده : ارام
924 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

13483990961.jpg (450×337)

 

سلام شيرين ترين ثمره وجودم!

اين روزها عجيب بيقرارم.راكب و مركب وجوديم با هم نميسازند.گنگم و مبهم!!خواسته هايم را گم كرده ام و چونان گمراهان فانوس به دست  در ظلمت تام به دنبال آفتابم......

نميدانم آيا ديگران هم اينگونه ميشوند؟اما برايم به وفور اتفاق افتاده بدون هيچ علتي انگار تمام غمهاي عالم از آنِ من است..گويي تمام داغها را بر قلب من سوار نموده اند ...

هيچ چيز به اندازه تنهايي و سكوت نميتواند درمانت كند...با همه اشتياقم براي رفتن به مشهد،اينك خالي و تهي و بي انگيزه ترجيح ميدهم نروم

نروم و درخودم و با خودم بمانم.....

احساس ميكنم دلم براي خدا خيلي تنگ شده....او را دورتر از آنچه كه هستم ميبينم...«اقرب اليه من حبل الوريد» او صادق است اما....ادعوني من نه!!!!

مرا چه شده؟؟

پسرم!

امروز خداي مهربان نگاه پر عطوفتش را دوباره مهمان خانه خزان زده قلبم نمود و با نويد هفدهمين ماهگرد تولدت شعفي دوباره به جانم بخشيد

دوباره به من نشان داد كه كه او قدرت بي انتهاست و من ريزه خوار ريزِ احسانِ او....

خدايا!مهربانترين معبود و مقصود و محبوبم!تو را براي تمامي لحظات عاجزانه نياز و تمامي دقايق عارفانه استجابت سپاس!

پسرم هفـــــــــــــــــدهميــــــــــــــــن ماهگردت مبارك! 

.

..................................................................

پي نوشت:ديشب پرده كنار رفت ...دليل اين همه اضطراب و ناراحتي و غم پنهان مشخص شد!!

دلم گواهي خبر بدي ميداد اما نميدانستم خبر چيست؟و عمق فاجعه تا اين حد است....مربوط به خودم و خانواده نيست اما از ديشب پريشانم تا صبح بيدار بودم و فكر كردم! شنبه و دوشنبه را مرخصي گرفتم و مصمم شدم مشهد بروم....خوشبختانه اين سري آقاي همسر نيز همراهيم ميكند و از او صميمانه سپاسگزارم

دلم از تمامي انسانهاي خائن و منافق گرفته است.خدا عاقبت همه مان را بخير كند.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (52)

مامان محمدمهدی
18 بهمن 91 8:46
آخی!چه حس قشنگی بهم داد خوندن یادداشتت این عکس مال چند وقتگیه محمدباقر کوچولوئه؟قیافه ش خیلی دخترونه ست
فاطمه مامان زهرا مسافر کربلا
18 بهمن 91 9:18
این عکس نی نی گولویی های علامه کوچولوه اون موقع که تازه از دل مامان جونش اومده بوده بیرون بار اول که این عکسشو دیدم به شوهرم گفتم وای محمدباقر رو ببین! چهره اش از نوزادیش تا حالا اصلاً عوض نشده ! ماشالا هزار ماشالا همون جور خوردنیه خدا حفظش کنه گل پسری رو
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
18 بهمن 91 9:33
عزیزدلم نوشته هات بی نظــــــیره .... طوری که آدم وسوسه به کپـــــــی کردنشون میشه اما من آدم خوبی ام کپی نمیکنم ... محمد باقــــــــــر جان 17 ماهگردتـــــ مبارکـــ ...
مامان تسنیم سادات
18 بهمن 91 10:05
این عکسش مامانی هنوز شبیه الانشه ... به نظرم برید مشهد حال و هواتونم عوض میشه ... گاهی این حالتها پیش میاد دیگه .... عزیز دلم 17 ماهه شدنت ستاره باران ...
مامان علیرضا
18 بهمن 91 11:04
ایشالا دلتون همیشه شاد باشه عزیزم هفده ماهه شدن پسر نازتون مبارک
مرجان
18 بهمن 91 11:37
لا تقنطو من رحمه الله... در پناه خدا شاد و پر انرژی باشید. . پس آخر این ماه واکسن 18 ماهگی دارید نه؟
مامان ساجده
18 بهمن 91 15:30
عزیزم واقعا میگم نوشته هات بی نطیره عزیزم 17 ماهگردت مبارک
م(خط خطی خوانا)
18 بهمن 91 16:56
زیبا بود مبارکه ایشالا 170 سالگیش دیر به دیر میای پیشم اونوقا زیاد میشه خوندنیهات!!! خوب فدات زودتر بیا راه که دور نی
مامان امیر مهدی (سوده)
18 بهمن 91 18:26
سلامممممممممممممممممم من امدمممممممممممممممممم واییییییییییییی چه اهنگ قشنگیییییییییی
مامان کوثری
18 بهمن 91 18:51
چشم حتما خیالتون راحت
زهرا مامان امیرحسین
19 بهمن 91 0:07
سلام پرسیدید آیا دیگران هم اینطور(همانطور) میشوند در جواب باید بگم بله و کانهو شما به وفور. 17 ماهگی محمدباقر نازنین پربرکت...
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
19 بهمن 91 13:02
عزیزدلم چی شده نگـــران شدم ؟.؟.؟.؟ امیدوارم که خیـــر باشه ... التماس دعـــــــــــا ... کنار حــــــــــرم آقا ما و هم فــــــــراموش نکــــــن
مهاجر
19 بهمن 91 15:14
سلام کجایین شما؟
مری
19 بهمن 91 18:00
دس دس دسمبارک مبارک به وبم سر بزن به یه مسابقه دعوتت کردم دوس دارم قبول کنی
بابابزرگ ارسطو
19 بهمن 91 18:22
هفده امین ماه تولدت مبارک باشه محمد باقر جان پی نوشت پستتان نگران کننده بود
فاطمه (مامان محمدسجاد)
19 بهمن 91 23:35
بعد ز این همه وقت امدید و حسابی نگرانمون کردید ها. ایشالا که خیر باشه. محمدباقر رو از طرف محمدسجادم ببوس (آخه آقا پسر مردی شده برای خودش)، هفده ماه کم سنی نیست که ، هفده ماهگیش مبارک
مامان علی
20 بهمن 91 0:17
سلام نوشته هاتون خیلی قشنگه ماشالله یه پا نویسنده اید هفدهمین ماهگرد پسرتون هم مبارکه انشالله صدو بیست ساله شه ببوسش
آسمان
20 بهمن 91 10:04
سلام.17 ماهگی گل پسری مبارک. مشرف شدین مشهد قابل دونستین برای ما هم دعا کنین
مامان سيد محمد
20 بهمن 91 13:37
سلام. چه حس غريبي است اين حال و هوا. انگار تمام وجودت را در بر مي گيرد و واقعا هيچ درماني مثل سكوت و تنهايي نيست... گاهي باخودت ميگي كاش كسي بود كه بدون گفتن تو درونت رو ميفهميد. به پابوسي آقا رفتي التماس دعا. بهش بگو دل منم خيلي وقته تشنه ي مرهم نگاهشه بگو خيلي دلتنگ زيارتشم. ان شاالله هفتاد سالگي آقا محمدباقر جان رو به جشن بنشيني با سرفرازي و سعادتش...
زهرا مامان امیرحسین
20 بهمن 91 15:04
مامانی علامه ی کوچک به یک مسابقه وبلاگی دعوت شدین از طرف بنده خوشحال میشم تشریف بیارین وبلاگمون
مامان امیر مهدی(سوده)
20 بهمن 91 16:35
سلام گلم اینترنتمون دیونم کرد!!!!!!!!!!!!!همش قطعه !چی شده خدا نکنه دل نگران باشی گلم التماس دعای فذاوان مادر جاننننننن!!!!
یک دوست ...
20 بهمن 91 19:16
سلام دوست عزیز اتفاقا من هم این هفته همین حالو دارم،و هنوز بغضی خفه کننده در گلو، دردی عجیب در سینه دارم،چند روزی مشهد رفتم شاید حال و هوام عوض بشه ولی بدتر شد بهتر نشد. جابر جعفی گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: بسا بدون اینکه مصیبتی به من برسد یا موجب ناراحتی برایم پیش آید اندوهگین می شوم تا حدی که خانواده و دوستم اثرش را در چهره من مشاهده می کند؟ فرمود: آری ای جابر! همانا خداوند مؤمنان را از طینت بهشت ها آفرید و از نسیم روح خود در آنها جاری نمود، روی این جهت مومن برادر مومن است برادر پدر و مادری. پس هر وقت به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد بقیه ارواح اندوهگین می شوند زیرا از جنس یکدیگرند. تا حدودی فهمیدم این غم از کجا سرچشمه می گیره ولی اصلا فکرش نمی کردم اینقدر روم تاثیر بگذاره به این روزم بندازه. التماس دعا
یه احسـآس ُ آقاییش
21 بهمن 91 0:25
پس دلیل نبود و شور ُ هیجانت غمـ ِ درونت بود (: انشالله زودی پاسخ ابهامات ِ درونت ُ پیدا کنی و آروم شی , مثل اسمت خوشحالم تصمیم گرفتی زیارت رو بری , التماس دعا خانومی . هفدهمین ماه بودن ِ علامه کوچول هم مبارک
مامان امیر مهدی (سوده)
21 بهمن 91 9:53
اندکی زیر باران بمان !ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند...
مامان امیر مهدی (سوده)
21 بهمن 91 9:53
کجاییی مادررررررررررررررررررررررررررر؟رفتی مشهد به سلامتیییی؟؟؟
مامان امیر مهدی (سوده)
21 بهمن 91 9:55
اگه منو فراموش کرده باشی و دعام نکنی ...وایییییی.......نه مطمینم به یادمی
مامان امیر مهدی (سوده)
21 بهمن 91 9:56
برگشتی باید بگی چی شده بود من دارم از فضولی میمیرم....
مامان امیر مهدی (سوده)
21 بهمن 91 9:57
یک دسته گل سنبل تقدیم تو مواظبشون باش بذار سر سفره هفت سینت
مامان درسا
22 بهمن 91 1:49
م(خط خطی خوانا)
22 بهمن 91 18:02
سلام
حالت خوبه
محمدباقر جان خوبه؟
راستی اون پی نوشت؟!نگران شدم
حتما ما رو باخبر کن از احوالاتتون
به من هم که دیگه سر نمیزنی!!!کلا بی خیال من شدی دیگه اره!!!!؟

ماماني اميرعي جون
23 بهمن 91 1:56
نوشته ات مثل هميشه قشنگ بود ولي عزيزم چي شده ناراحتي؟؟؟؟؟ انشاالله كه خير باشه هفده ماهگي گل پسري مبارك باشه دوست خوبم شما رو به مسابقه دعوت كردم لطفا يه سري به ما بزن
مامان مهراد
23 بهمن 91 17:53
عزیزم برام پیش اومده درکت میکنم. سفر خوبی داشته باشید انشاءالله برام خیلی دعا کن میدونی چقدر نیاز دارم.
مامان کوثری
23 بهمن 91 18:10
سلام مبارک باشه 17 ماهگی گل پسر
عزیزم کار اماده شده رمز...... هست
کارها رو که دیدین لطفا اگر خوشتون اومد بهم بگین که باقی کارها رو انجام بدم مثلا باید تاریخ هایی که دادین رو جایگزین کنم
راستی عکس هایی که دادین خیلی خوب بودن ولی خیلی از عکس ها خیلی کوچیک بود خیلی جاها محمد باقر جان میخندید و عکس خیلی زیبایی بود ولی کیفیت نداشت و کوچیک بود مجبور شدم از چند تا عکس ها که کیفیت داشتن بیشتر استفاده کنم عکس هایی که کیفیت نداشت مثل جایی که اگر اشنتباه نکنم آرامگاه خیام بود اون خوب ولی کیفیت نداشت و کوچیک بود
مامان کوثری
23 بهمن 91 18:11
منتظر خبرتون هستم اگر لازمتون شد اینم شماره همراه منه ..........
زینب هستم

مامی امیرحسین
23 بهمن 91 22:47
مامان علامه 1خبری از خودت بده ما رو از نگرانی در بیار
جشنواره تولید کتابهای صوتی کودکان
24 بهمن 91 11:16
دوست بزرگوار مامانی عزیز برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
جشنواره تولید کتابهای صوتی کودکان
24 بهمن 91 13:51
دوست بزرگوار مامانی برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
امیر مهدی و عمی
24 بهمن 91 14:08
سلام بر بهترین مامام و پسر گلشون از بابت رمز ممنونم ولی کجا رفت پست46
مامان حمید کوچولو
24 بهمن 91 15:09
سلام عزیزم شما به یه مسابقه دعوت شدی به وبلاگم یه سر بزن
زری مامان مهدیار
24 بهمن 91 15:26
خیره ایشالا عزیزم از این جور دلگیری ها هممون داریم طبق پی نوشت دلیلش هم مشخص شده ایشالا که به خیر بگذره
زری مامان مهدیار
24 بهمن 91 15:26
خصوصی دوست جونی
زری مامان مهدیار
24 بهمن 91 15:28
یادم رفت خصوصیش کنم حذفش کن رمزرووووووووووووو
مامان کوثری
24 بهمن 91 17:51
سلام عزیزم تغییرات رو فردا براتون انجام میدم شرمنده ولی یه سری سفارش رو باید چاپ کنم واسه و پست کنم واسه این خونه نیستم شب براتون انجام میدم و میگذارم تو وب
خاله محبوبه
24 بهمن 91 18:34
وبلاگ قشنگي دارين به ما هم سر بزنيد.لينكتون مي كنم.
مامان امیر مهدی (سوده)
24 بهمن 91 21:26
سلام عزیزم زیارتت قبول خوش امدی
مامان کوثری
25 بهمن 91 7:50
سلام عزیزم تغییرات لطفا ببینید تو همون قسمت گذاشتم در ضمن اگر جایی نسبت به لباس ها میبینید باید جابه جا بشه بگید جابه جا کنم عکس های تولد واقعا کیفیت نداره اگر هست کیفیت بهترش رو برام ایمیل کنید و جایی که عکس های دیگه هم میخواید بیاد حتما به کیفیتش دقت کنید که کم نباشه نازه الان بعضی عکس ها هم شک دارم خوب بشه باید خودم ازشون چک پرینت بگیرم که مطمئن شم
مامان شايان
25 بهمن 91 9:25
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااام سلااااااااااااااام سلاااااااااام سلاااااام سلاااام سلاام سلام .♥ .♥ ..♥ ...♥ ....♥ .....♥ ......♥......................♥...♥ ..........♥.............♥............♥ ..............♥.....♥...................♥ ...................♥.....................♥ ................♥......♥..............♥ ..............♥.............♥....♥ .............♥ ...........♥ آپم منتظرتم .........♥ ......♥ ....♥ ..♥ .♥ ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ ┊    ┊┊  ┊┊ ✿ ┊نظر ┊┊ ✿✿ ┊یادت ┊┊   ┊نره ✿✿
مامان تسنیم سادات
25 بهمن 91 9:45
سلام مامانی خیلی التماس دعا ....
حالا دلیلش چی بـــــــــــــــــــــــود ...؟؟؟
الان برگشتین ...؟؟؟؟
دیر فهمیدم ...
به یادمون بودین .؟؟؟



سلام عزيزم
اره برگشتم
بخير گذشت ما خانوما هم حساااااااااااااااس گاهي بعضي مسائل واقعا برامون كوه ميشه
فردا انشاءالله مجدد راهيم اون سري قصد زيارت نبود اين سري حتما بيادتونم

یک دوست ...
25 بهمن 91 13:44
سلام
سفر به خیر.
پیام دادم دریافت نکردید.
ما که فردا اردویی میریم مشهد، ببینید اگر برنامه تون جور در میاد، با ما بیائید.
خوشحال میشیم، دلتنگتانیم.
دوشنبه اومدم شهرتون تشریف نداشتید وگرنه حتما خدمت می رسیدم.

سلام
ممنونم
اتفاقا خودم هم انشاءالله فردا راهیم و متاسفانه یا خوشبختانه دارم میرم ماموریت اگه شخصی میرفتم حتما باهاتون میومدم
منم دلتنگ همتونم
انشاءالله به زودی میبینمتون
زری مامان مهدیار
26 بهمن 91 10:52
یعنی کلاً عااااااااااااشق اون هوش سرشارتم بو خدا
مامان امیر محمد
28 بهمن 91 0:25
سلام مامانی چقـــــــــدر قشنگ نوشتی چندین بار خوندمش بذبه دلت را نده مارا هم دعاکن
گلم اپم

مامان یاسمن ومحمد پارسا
6 اسفند 91 9:26
عزیزم هر انچه از دل بر میاد و به صورت بسیار زیبا تصویر کردید من که عاشق وبلاگتون شدم پس با اجازه و با افتخار لینگتون کردم