چنانكه پرورشم می دهند می رویم
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود :
« تمام پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن دروغ است. » « جامع السعادات ، ج2/ص322 »
سلام
اتفاق اول:
آقاجون كتاب به دست در حال رفتن به دانشگاه
محمد باقر:كجا ميري؟
عمه جون سريع جواب ميدهد:آقاجون بره دستشويي زود مياد
سريع حرف را از دهنش ميگيرم:آقاجون ميره دانشگاه ..كلاس داره مامان
به عمه جون تذكر ميدهم كه به بچه راستش را بگويد
------------------------
اتفاق دوم:
با خواهر جانمان اماده شده ايم كه برويم خيابان البته به قصد معاينه ايشان و جنين نوپايش
محمد باقر از بر و رو و لباسمان متوجه جريان ميشود:
كجا ميرين؟
-ميريم بيرون
:منم ميام تو رو خدا
خواهرم رحم و عطوفتش فوران ميكند:ببريمش
:نه هوا سرده و توو شلوغي خيابونها بيشتر دست و پا گيره
آقاجون هم حرف مرا تاييد ميكند و ميگويد نبريدش
ميرود كه اشكهايش سرازير شود جلويش زانو ميزنم صورتش را ميبوسم و ميگويم :
-ماماني بيرون سرده...ميرم زود ميام شما پيش عمه جون و آقاجون بمون.فردا اگه افتاب بود با هم پارك ميريم1
شادان و خندان ميشود و وقتي ميگويم خداحافظ!كف دستش را روی لبهاي غنچه شده اش ميگذارد و بعد ارسال يه ماچ صدادار ميگويد خداحافظ
وارد كوچه كه ميشويم خواهرم با تعجب ميگويد اين پسرتو خيلي پاستوريزه است.چقدر راحت گفت خداحافظ
به او ميگويم از همين اول با خودت كار كن نگو كوچك است و نمي فهمد و متوجه نيست از همان کودکی با او رو راست باش با دروغ او را از سرت باز نكن
***خيلي سعي كرده ام كه حتي اگر نتيجه راست گفتنم گريه هاي صدادار و روو اعصابش باشد هيچ گاه دروغ نگويم
هر وقت پرسيده كجا ميري راستش رو گفته ام هر كجا كه مي خواهد باشد (عذرخواهم اما از دستشویی گرفته تا اداره و خريد و خيابان) حالا اين پسرك 29 ماهه دستش امده كه وقتي جايي نمي برمش يعني به صلاحش نيست
****بعضي وقتها برخيها را ميبينم كه كودكشان را مي پيچانند خيلي دلم ميگيرد:ميرم امپول بزنم...ميرم دستشویی اما بعد يه ساعت هم از بازگشتش خبري نيست و طرف ساعتيست كه اصلا خانه نيست....اگه گريه كني ميگم پيشي بياد...اگه غذا نخوري هاپو رو صدا ميكنم و....
عزيزانم اين نوع برخوردها بيشتر نتيجه عكس دارد و فقط مقطعي جواب مي دهد.بيشتر مراقب اين شكوفه هاي لطيف باشيم
************
1- تحت هر شرايطي روي قولم هستم...هرگاه اخر شب هوس خوراكي كرده كه در خانه نداشتيم به او قول فردا را داده ام و فردا اولين مقصدم بعد اداره اداي قولم بوده است
اگر احتمال چند درصد دهم که نمیتوانم فردا برایش تهیه کنم اصلا قولش رو نمی دهم
*********************
گاها با محمد باقر مينشينم و كتابخانه عمو پورنگ را ميبينم :
حديث بالا را كه مينوشتم ياد يه قسمت ازين برنامه افتادم...حاج اقا محمدي روز ميلاد امام حسن عسگري عليه السلام داشت در مورد مفهوم اين حديث توضيح مي داد و براي اينكه بيشتر براي بچه ها ملموس شود ماکت يك كليد بزرگ و یک خانه را به بچه ها نشان داد و گفت همه گناهان و كارهاي بد در اين خانه است و با این کلید باز می شود ! اسم اين كليد دروغ است
هنوز دو روز از به به و چه چه من در حين اجراي حاج اقاي محمدي نگذشته بود كه برنامه عمو پورنگ تبديل شد به تيتر اول مطالب سياسي!!!!!!!!!!و انتقادهايي كه به عوامل اين برنامه شد
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟به خاطر استفاده از كليد
چند نمونه ش:
یا
اینجا من هیچ نظری ندارم قضاوت با شما
جمعه 9 اسفند 92