چاوش خوانی...
سلام
روز شنبه 28 دی ماه رو مرخصی گرفته بودم و یکشنبه هم به مناسبت میلاد پیامبر اکرم صلوات الله علیه و اله و امام جعفر صادق علیه السلام تعطیل بود جمعه هم که جای خود!! لذا سه روز مادر و پسری به ارزوی دیرینه مون رسیدیم و کنار هم کلی کیف کردیم.....(عمه جوون هم از فرصت استفاده کرد و رفت مرخصی)
شب میلاد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یه لحظه یاد احمد محمود فراموش شده ذهن پسرک افتادم!!!
چند باری بلند بلند تکرار کردم:بر احمد و محمود و محمد صلوات
اولش هاج و واج نگاه میکرد اما بعدش صلواتهای بلند و ممتد منو که می شنید بلند با من تکرار میکرد اما به زبان خودش:اللهم علی محمد و عجل فرجهم...
بعد چند بار تکرار من یاد گرفت و مرتب میگفت:احمد..محمود..محمد...صلوات
برای اوردن عمه جون که به شهرستان رفتیم روز عیدی خونه بابایی با کلمات جدید پسرک و صلواتهای بلند بابایی خونه صفای دیگه ای داشت
حالا احمد محمود برای پسرک مفهوم خیلی قشنگتری پیدا کرده و این همه از برکات این عید بزرگ بود و گرنه ذهن قاصر و رو سیاه ما رو چه به این ابتکار!!!!
(یاداوری:پسرک از سریال جومونگ عبارت اح م ق را یاد گرفته بود منتها احمد تلفظ میکرد !!!برای اینکه ذهنش منحرف بشه داستان دو برادر (احمد و محمود) رو تخیلی بهش گفتم تا مدتها موقع عصبانیت میگفت احمد محمود و حالا برای اینکه از ما ذکر صلوات بگیرد استفاده میکند
اینگونه میشود که حتی یه سریال کره ای هم میتواند بانی ثواب شود)
---------------------
*از اینکه چند وقتی به دلیل قطع نت منزل ؛خدمت دوستان نرسیدم شدیدا عذرخواهم...جبران خواهیم نمود